یادها و خاطره ها
سه شنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۹، ۰۶:۰۸ ب.ظ
از خواب ظهرگاهی بیدار شی
و با خودت زمزمه کنی
"خدا ذلیلش کنه زیر زمینش کنه زیر زمین نهنگه نهنگ آبی رنگه"
و یه لبخند بزنی و چند بار این جمله با خودت تکرار کنی
من امروز تو خوابم برگشته بودم به دوران کودکی ام
اصلا یادم نمیاد چه خوابی دیدم چه رویایی دیدم
تو چه خیالی به سر بردم
چه لحظه ی عجیبی بود برایم
چقدر ناگهانی چقدر ناخودآگاه این اتفاق افتاد
نمیدانم به کدام قسمت زندگی ام به کدام اتفاق این روزهای زندگی ام ربطش دهم
مثل همیشه نیاز به داشتن یک تراپیست را حس کردم
یک پاول وستون که بیاید برایم ربط دهد ماجراهای زندگیم ام را
بگوید دلیل هر تصمیم و افکار الانم چیست ؟
برایم توضیح دهد که دارم چه غلطی میکنم با زندگی ام
برایش حرف بزنم و گوش کند حتی اگر چیزی نگوید.
۹۹/۰۴/۱۷