دنیا جا بدی هست ولی ارزش جنگیدن دارد
ناراحت شدن و ناراحت ماندن
دو گزینه ی همیشه همراه من
انتخاب بین ناراحت شدن و ناراحت ماندن
گزینه دوم در صورتی وجود دارد که گزینه اول اتفاق افتاده باشد
که همیشه هم اتفاق میفتد ولی گزینه دوم همیشگی نیست
تلاشم این است همیشگی نباشد
امروز برای مدت کوتاهی در هم شکستم
احساس تنهایی شدید و بی کسی
احساس تنها ماندن
احساس عقب ماندن
انگار که همه ی تلاش هایم هیچ است
نه یک قدم به جلو رفته ام
نه یک قدم به عقب
سر جایم ایستاده ام
بی کس و تنها
گیر افتاده ام در یک بیابان تاریک
من تنهای تنها به دنبال هیچ
این ها بخشی از احساسات امروزم بود
بعد از تماس تلفنی که داشتم
انرژی ام تحلیل رفت
مکالمه تلفنی به سختی ادامه دادم
خودم را یک جا مانده احساس می کردم
برای یک لحظه ی کوتاهی
از همه ی کسانی که مسیر کوتاه تر از من را طی کرده اند
بیزار بودم
وجودم پر از خشم ، نفرت ، کینه و حسادت شد
برای آرام تر شدن دفترچه زرد رنگم را برداشتم شروع به نوشتن کردم
حالم که بهتر شد
به خودم قول دادم
برای رسیدن به خواسته هایم قویتر شوم
برای ماندن و ادامه دادن در این دنیای بی عدالتی
سر سخت تر قویتر و جنگجوتر شوم
...
دنیای جای بدی هست ولی ارزش جنگیدن دارد