اول تویی و آخر خودت

اول تویی و آخر خودت

مخلوطی از روزمرگی ها
ناگفته های درونی و بیرونی
ذهنی و عینی ...

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۹ ثبت شده است

دو روز پیش 

میون درس خوندنم و نوشتن تکالیف درس آزمون هام 

و صدای یار شیرین لیلا فروهر 

گوشیم شروع کرد به لرزیدن 

شماره رو نشناختم 

یه لحظه از سرم گذشت نکنه که 

باید تمرکز میکردم 

ضربان قلبم رفته بود بالا 

تلاش میکردم صدای آهنگ قطع کنم 

که بتونم با تمرکز شماره رو بخونم 

همزمان با قطع شدن آهنگ لرزش گوشیم هم قطع شد 

رفتم سراغ شماره 

آره خودش بود 

زنگ زده بود به من 

بعد از ۵۰ روز 

عصبانی شدم شروع کردم به حرف زدن با خودم 

زنگ زده چی بگه ؟ چی توضیح بده؟ 

تو این دو ماه عذاب کشیدن من کجا بوده که الان پیداش شده

نمیخواستمش 

از خودم تعجب کردم 

من هر شب با زمزمه اسمش میخوابیدم 

با زمزمه اسمش از خواب بیدار میشدم 

من که این همه چه خودآگاه چه ناخودآگاه صداش میزدم 

تو خواب و بیداری مدام اسمش ذکر هر روزم بود 

چی شدم اون لحظه ؟

دیگه نمیخواستمش 

از اومدنش عصبانی بودم 

اون لحظه رفتن همیشگیشو میخواستم 

بعد از اون شب دیگه اسمش ذکر هر روزم نیس

دیگه خاطره هاش دور سرم نمیچرخه 

انگار کافی بود زنگ بزنه که تموم بشه 

#شب های این مدلی هم تموم میشه 

چه با درد 

چه بی درد 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۲:۴۷
سین کاف

با هر سختی که بود 

با هزار بار فرو بردن بغض

با لرزش دست ها 

با جنگیدن برای اشک نریختن 

دیشب همه یادگاریارو ریختم دور ...

همه عکسارو پاک کردم ...

# تلاش برای زنده بودن ادامه داره 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۴:۰۳
سین کاف

من هنوز نگرانشم 

نگران حالش

با حال بد رفت

یعنی بهتر شد؟

.

.

.

چهل و دو روز از رفتنت گذشت

... 

من نمیدانستم معنی هرگز را

تو چرا بازنگشتی دیگر ؟؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۲:۳۵
سین کاف