اول تویی و آخر خودت

اول تویی و آخر خودت

مخلوطی از روزمرگی ها
ناگفته های درونی و بیرونی
ذهنی و عینی ...

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۷ مطلب در اسفند ۱۳۹۸ ثبت شده است

قسمتی از ذهنم مشغول گوش دادن

صدایی از کافه شبانه 

از نادر ابراهیمی میخواند 

از بار دیگر شهری که دوست داشتم 

میان‌خواندنش 

آهنگ فرانسوی پخش میشود 

قسمتی از ذهنم کنده میشود میرود به چند سال قبل 

چند سال قبلی که عاشق کتاب #یک_عاشقانه_آرام نادر ابراهیمی بودم

هر صبح کتاب را برمیداشتم و یک صفحه از ان را میخواندم

و چه لذتی بود اخ که چه لذتی 

هر بار با خودم میگفتم چقدر آدم حسابی است این گیله مرد داستانش

نویسنده همین قدر احساس خرج زنش در دنیای واقعی میکند ؟

راستش من از ان خواننده های فضولم که دلم میخواهد زندگی شخصی 

نویسنده کتابی که میخوانم را بدانم برایم جذاب است  در آن لحظه هایی که مشغول نوشتن اوج داستان  هستن چه حس و حالی دارند

در زندگی واقعی خود مانند قهرمان داستان هایشان هستن همان هایی که دلمان میخواست یک دانه از آنها را ما هم داشتیم در زندگی واقعیمان ...

در همان زمان ها بود که با موسیقی فرانسه ارتباط گرفتم به واسطه ی دوستی 

که در وبلاگ قبلی ام در بلاگفا با او اشنا شدم 

مرا وارد دنیای موسیقی فرانسه کرد مرا به بیشتر شنیدنش تشویق کرد

شبانه روزم با آهنگ های فرانسه گذشت 

او برایم آهنگ فرانسوی میفرستاد 

و  من آهنگ های محلی شهرم را 

هر دو غرق لذت در دنیای بی مرز موسیقی میشدیم با همه ی تفاوت هایمان

ذهنم برمیگرد به سمت صدا 

دست میبرم به سمت ماگ قهوه ای که با وسواس آماده کرده بودم

قهوه ای که الان سرد است 

مثل ذهن پراکنده ی من 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۸ ، ۱۲:۳۱
سین کاف

چه موقع خیلی نگرانش میشین ؟؟

.

.

موقع هایی که دینگ دینگ خیلی کم آنلاین میشود یعنی یک اتفاقی افتاده است

مثل امروز 

دلم میخواهد به مثبت ترین چیزها فکر کنم 

یعنی باز هم باتری گوشیش خراب شده  و زود خاموش میشود 

#جوجوکو مثل همیشه در انتظار توست 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۸ ، ۱۷:۵۳
سین کاف

ساعت شش از خواب بیدار شدم 

سرحال بودم و هوشیاریم‌سر جاش بود 

کلنجار میرفتم با خودم مگه میشه 

شش صب جمعه بیدار باشی و سرحال !

منی که شنبه تا پنج شنبه رو با خودم جنگیدم تا زودتر از دوازده بیدار شم 

نهایتش رسیدم به ساعت نه و نیم 

واسم قابل باور نبود 

صدایی درونی بهم میگفت بخواب بخواب 

و دوباره خوابیدم 

دوازده و نیم از خواب بیدار شدم 

ولی این بار سرحال نبودم 

انگار دچار کوفتگی شده باشم عضلاتم درد میکرد 

و سوزس شدید ادرار داشتم که

برای اروم کردن دردش مجبور به خوردن قرص شدم

نتیجه اخلاقی : به صدای درونی قلبتون گوش ندید 

از صب زیبای پیش روتون استفاده کنید 

..

تمام مدتی که خواب بودم 

خواب می دیدم که سخت مشغول تدارک برای عروسی خودم بودم

و همه نگرانی های یک عروس را داشتم 

نگران لباسم

ارایشم 

عکاسم‌

و خیلی چیزهای دیگر 

یه خواب طولانی و واقعی 

که من در حال جنب و جوش بودم 

شنیده بودم که دختر خواب عروسیش را ببیند یعنی عمر کوتاهی دارد 

و زمان مرگش نزدیک است 

من برای بار دوم است که خواب عروس شدنم را میبینم ولی این بار واقعی تر از دفعه ی قبل

بگذارمشان به حساب هشدار برای پایان عمرمم ؟؟

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۸ ، ۱۳:۲۷
سین کاف

از برنامه های اجتماعی فقط واتساپ را گذاشته ام 

دیشب تلگرام را هم مثل  اینستا از صفحه ی گوشی پاک کردم 

تا کمی به خود بیایم و درگیر خودم باشم فقط خودم 

به زندگی واقعی ام برگردم 

افکارم جمع خودم باشد

تا کمی کمتر به او فکر کنم 

وقتی به دینگ دینگ میگویم همه فکر و ذهنم درگیر  اوست باور نمیکند 

 وقتی از خواب بیدار میشوم به اولین چیزی که فکر میکنم تویی

برای همین است اول صبح به تو زنگ میزنم 

او میخندد و میگوید:  آی آی دروغگووو

جوجوکو  : بخدا راست میگم 

جواب آخرش میشود : میدونم عزیزم 

ولی من میدونم هنوز باورش نمیشود که هر لحظه و ثانیه ی زندگی من شده فکر کردن به او 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۸ ، ۱۶:۱۹
سین کاف

بیشترین وضعیت روانی که این مدت داشتین چی بوده ؟؟

.

.

نگرانم‌

نگران مردهای خانه ام 

نگران نزدیکانم

نگران دوستانم 

نگران دینگ دینگی که همچنان منتظر آنلاین شدنش هستم 

چیزی که در سرم تکرار میشود نکند بیرون است ... مراقب خودش هست ؟

برایش پیام گذاشتم‌ که بیشتر مراقب خودت باشی من‌ نگرانتم‌

خدا میشود آدم های دایره ی زندگی من در امان بمانند ؟؟

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۸ ، ۲۳:۱۳
سین کاف

بیشترین زمانی که منتظر جواب پیام بودین 

چند دقیقه ، چند ساعت و یا چند روز بوده ؟؟

.

.

یک ساعت و بیست دقیقه شد

و من همچنان منتظرم که دستش به سمت کیبورد تلگرامش برود 

و بین مورد اول و دوم یکی را انتخاب کند ... 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۸ ، ۲۱:۲۳
سین کاف

از اونجایی بگم‌ که

دو بار تو بیان وبلاگ زدمو پاک کردم و تعداد پست هام از سه تا بیشتر نرفت

و دلم‌ نرفت برای بیشتر نوشتن 

من وبلاگ‌نویس قدیم بلاگفام 

با محیط اینجا اُخت نشدم 

زدم بیرون 

.

.

ولی برگشتم 

این‌بار دلم نوشتن خواست 

حرف زدن خواست 

بی مخاطب با مخاطب 

چه فرقی میکند 

سری که درد میکند برای نوشتن 

دلی که تنگ‌است برای نوشتن 

مینویسد و یک آخیش میگوید 

که نگذاشت حرف هایش بیخ گلویش بماند و رو به خفگی برود  

 

۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۸ ، ۲۱:۱۸
سین کاف