اول تویی و آخر خودت

اول تویی و آخر خودت

مخلوطی از روزمرگی ها
ناگفته های درونی و بیرونی
ذهنی و عینی ...

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

دیگر هیچ ایرانی نمانده 

که صفحات مهاجرت را بالا پایین نکرده باشد 

به دنبال راهی برای رفتن 

با بالا پایین شدن دلار

کشور انتخابی عوض میشود 

دانشگاه انتخابی عوض میشود 

سقف آرزوها هی پایین و پایینتر می آید

آرزوهایمان دارد به کف میرسد 

ولی ما باز هم با سماجت ادامه میدهیم 

برای رفتن ازین مملکت خواب رفته 

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۹ ، ۰۱:۲۹
سین کاف

روزها برایم شکل یک آدامس خرسی صورتی رنگی شده اند 

که هر چقدر میکشم تمام نمیشود 

هی کش می آید 

و باز هم جا دارد برای کش آمدن 

چقدر پروسه همه چیز برایم طولانی بنظر میرسد 

و صبر من جوابگو این همه کش آمدن روزها نیس 

دلم میخواهد  با یک چشم بستن

ببینم پنج سال بعد زندگی ام هستم 

من هم نیاز به چمدان زمان سریال دارک دارم  

یک ماشین زمانی  که مرا با خود ببرد به آینده 

من از اینجا بودن و منتظر ماندن خسته ام 

...

کاش صبر من هم  به قامت بلند آرزو باشد 

با خود تکرار میکنم:

هنوز صبر من به قامت بلند آرزوست. 

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۹ ، ۱۷:۴۳
سین کاف

ناراحت شدن و ناراحت ماندن 

دو گزینه ی همیشه همراه من 

انتخاب بین ناراحت شدن و ناراحت ماندن 

گزینه دوم در صورتی وجود دارد که گزینه اول اتفاق  افتاده باشد

که همیشه هم اتفاق میفتد ولی گزینه دوم همیشگی نیست

تلاشم این است همیشگی نباشد 

امروز برای مدت کوتاهی در هم شکستم 

احساس تنهایی شدید و بی کسی 

احساس تنها ماندن 

احساس عقب ماندن 

انگار که همه ی تلاش هایم هیچ است 

نه یک قدم به جلو رفته ام 

نه یک قدم به عقب 

سر جایم ایستاده ام 

بی کس و تنها 

گیر افتاده ام در یک بیابان تاریک

من تنهای تنها به دنبال هیچ 

این ها بخشی از  احساسات امروزم بود 

بعد از تماس تلفنی که داشتم

انرژی ام تحلیل رفت 

مکالمه تلفنی به سختی ادامه دادم 

خودم را یک جا مانده احساس می کردم 

برای یک لحظه ی کوتاهی 

از همه ی کسانی که مسیر کوتاه تر از من را طی کرده اند 

بیزار بودم 

وجودم پر از خشم ، نفرت ، کینه و حسادت شد 

برای آرام تر شدن  دفترچه زرد رنگم را برداشتم شروع به نوشتن کردم

حالم که بهتر شد 

به خودم قول دادم 

برای رسیدن به خواسته هایم قویتر شوم 

برای ماندن و ادامه دادن در این دنیای بی عدالتی 

سر سخت تر قویتر و جنگجوتر شوم 

...

دنیای جای بدی هست ولی ارزش جنگیدن دارد 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۹ ، ۰۰:۱۱
سین کاف

با خودم فکر میکنم آدم های دیگری هم در این کره خاکی هستن که به اندازه من با خودشان حرف بزنن 

کل روز مشغول حرف زدن با خودمم با خود تنهاییم 

شاید اگر شکل تنهاییم فرق میکرد این گفتمان های درونی ام کمتر میشد 

کمی از شکل های  تنهایی ام بگویم 

 گاهی یه بهارنارنج توی سالاد میشود همینقدر خوش مزه که بشود یک جا تمامش کرد 

گاهی مزه چای بهار نارنج میدهد که حتی مزه مزه کردنش آرام آرام خوردنش هم به جان مینشنید 

گاهی شکل خرمالو میشود خرمالو دوست نداشتنی اما خوردنی 

گاهی شکل یه شیرعسل میشود نه دوست داشتنی و نه قابل خوردن

هر بار شکل های مختلفی به خود میگیرد بیشتر اوقات قابل تحمل است و من دوستش دارم 

 باور دارم تنهایی همه ما آدم ها هم رنگ دارد هم بو و هم طمع 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۹ ، ۰۰:۵۵
سین کاف

برایم همیشه شروع کردن مشکل است 

شروع حرف زدن 

شروع نوشتن 

شروع تصمیم  گیری 

شروع عمل کردن 

همیشه یک درگیری با خودم و شروع دارم 

مثل همین حالا که میخواستم کمی از حالم و هوایم بنویسم 

نمیدانستم با  کدام یک از اتفاقات افتاده شروع کنم 

بگذارید از سخت ترین تصمیم زندگی ام بنویسم 

از دل کندن از معشوق 

من روزهای زیادی با خودم حرف زدم خودم را قانع کردم که به پذیرش این باور 

برسم که من در تمام این سه سال رابطه ای که با معشوق داشتم 

در یک رابطه اشتباه و مسموم بوده ام 

من در تمام این سه سال نمیخواستم بپذیرم

من واقعیت های رابطه را مثل سوسک های سیاه کوچک مرده

زیر فرش پنهان میکردم تا همه چیز مرتب بنظر برسد 

ولی چیزی در  عمق احساس من لنگ میزد و دیگر هیچ کدام از سوسک های 

سیاه مرده نمیتوانستن مرا از پذیرش این واقعیت دور کنند 

واقعیتی که هر لحظه به من نزدیک و نزدیکتر شد 

نمیخواهم بگویم من همه ی این سه سال را الان فراموش کرده ام و دلتنگ نیستم

نه اصلا ! میخواهم بگویم من هیچ چیز را فراموش نکرده ام و دلتنگ هستم

ولی دیگر یک دلتنگ احمق نیستم 

یک دلتنگ واقع بین هستم .

پست های مربوط به دینگ را حذف نمیکنم میگذارم باقی بمانن او قسمتی

از صفحه زندگی من  و قسمتی از صفحه وبلاگ من بوده است .

...

در تلاشم که سواد رابطه ام را بالا ببرم 

راستش اصلا اعتقادی به سواد رابطه نداشتم و فکر میکردم 

وقتی که همه چیز در بطن رابطه اتفاق میفتد خب همانجا هم میتوانیم یاد بگیریم

ولی امروز با پادکستی که گوش کردم متوجه شدم که چقدر سواد رابطه داشتن

میتواند از کج فهمی های ما در طول رابطه جلوگیری کند و چقدر به بهتر شدن

یک رابطه سالم میتواند کمک کند .

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۹ ، ۰۰:۴۰
سین کاف

 به انرژی های مضاعف زیادی نیاز دارم 

برای کنترل کردن خودم برای کار کردن روی خودم برای قوی بودن و قوی ماندن

 روزهایی از زندگی دلم میخواست آنقدر سرم شلوغ شود که وقتی برای چک کردن

شبکه های مجازی نداشته باشم در تصوراتم خیلی هم کیف میکردم از این وضعیت 

الان که در این وضعیت قرار گرفته ام کارها را روی هم انباشته میکنم 

لم میدهم روی تخت رو به کولر و یک به یک شبکه های مزخرف مجازی را دنبال میکنم 

کنترل زمان چیزیست که من سالهاست در تلاشم که یاد بگیرم

شروع میکنم به پادکست گوش دادن مقاله خواندن تا نکته ای ببینم و یادداشت کنم

روز بعد حتی این یادداشت ها را هم گم میکنم 

دوباره تصمیم گرفتم ام از این روزهای شلوغ استفاده کنم و یک بار برای همیشه

این خونسردی لعنتی ام را کنار بگذارم

و یاد بگیرم که چگونه حواسم به دقیقه های زندگی ام باشد .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۹ ، ۱۰:۵۱
سین کاف

بعد چند سال دوباره  دیدمش

رفته بودم کتابفروشیش

موهاشو گوجه ای بسته بود جذاب تر شده 

خوش برخورد و آروم 

به کتابفروشی که رسیدیم بسته بود از نگهبانی دم در پرسیدم 

چرا بسته اس مگه امروز نیومده گفت تا الان که باز نکرده 

رفتیم تو ساندویچی کناریش کنتظرش موندیم 

عجله داشتیم‌ نشد باهاش حرف بزنم راجع به کتابا بپرسم 

اونم مثه همیشه با حوصله توضیح بده 

کتاب درمان شوپنهاور ازش خریدم 

تمام اون ربع ساعتی که تو کتابفروشی بودم 

حواسم به صداش بود 

آخ از صداش صداش 

کتابفروش جذاب مو گوجه ای 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۹ ، ۱۷:۰۶
سین کاف

نمیدونم چند روز میشه که در اینجارو باز نکردم 

حرفامو نریختم اینجا 

غر نزدم پرحرفی نکردم از حال و روزم نگفتم 

با کسی حرف نزدم 

هیچ جا ننوشتم 

تو سکوت و تنهایی خودم غرق بودم 

حتی با خودمم حرف نمیزدم 

نه اینکه دلم نخواست 

نه 

حرفم نمیومد 

میل سخن با هیچ کس نبود 

...

دل بیقرار مرا 

قراری نیست

حال ناخوش مرا 

خوشی نیست 

به کجا جویم 

دل باقرار و حال خوش ؟

مرا عهدیست با خود 

یاری ده 

عهد نشکنم با خود 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۹ ، ۱۶:۰۳
سین کاف

امروز از طرف توییتر بادکنک بارون شدم 

تو توییتر هر موقه یه توییت تولد میبینم سریع میرم پیجشو باز میکنم

تا بادکنکای رنگی که از پایین به سمت بالا پرواز میکنن ببینم 

امسال اولین سالی که تولدمو یادم رفته بود 

سمیرا بهترین دوستم مثل هر سال بهم تبریک گفت 

پیامشو که خوندم  با خودم گفتم یعنی واقعا تولدمه یا سمیرا اشتباه کرده

سریع تقویم گوشی باز کردم واقعا ۱۵ مرداد بود و تولدم 

تو این چند سال اخیر هر سال تعداد کسایی که بهم تبریک تولد میگن که

یادشون تولدمو کمتر میشن امسال تو هیچ برنامه ای تولدم اعلام نکردم 

تنها کسی که یادش بود سمیرا بود دوست دوران دبیرستانم

نمیخوام بگم انتظار و توقعی داشتم از اطرافیانم 

 میخوام بگم این شروع تنهایی بزرگسالی منه

دوره شلوغ بازی ها و رفیق بازی هام به سر رسیده 

شدم یه دختر بیست و پنج ساله تنها 

دختر بیست و پنج ساله ای که تو دنیای خودش غرق شده

...

بگ گراند  این متن  آهنگ تولدت مبارک اندی پخش شده و

همراه با رقص دست ها نوشته شده است 

# تولدت مبارک دختر تابستون 

به بیست و پنج سالگیت خوش اومدی 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۹ ، ۱۷:۳۲
سین کاف

دلی که روی گرفتگی تنظیم شده 

چشمی که باهاش همراهی میکنه 

قستمی از افسردگیم

شدم یه مبارز 

یه جنگجو 

واسه یکم بهتر شدن و بهتر موندن 

واسه یه نفس راحت کشیدن

واسه یه آخیش گفتن بعدش 

با خودم قرار گذاشتم تا هفت ماه دیگه این وضعیت عوض شده 

تا هفت ماه دیگه من بهتر شدم 

روز شمار گذاشتم 

برای قویتر موندن 

برای ادامه دادن

برای باور داشتن

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۹ ، ۲۳:۴۶
سین کاف